من اگر عکاس بودم چهره ات قابم بود سوژه هایم سرخ لب هایت بود من اگر عکاس بودم ناز اندامت را چشمه ناز دو چشمانت را می سپردم در ذهن من اگر عکاس بودم صدها؛ یا هزاران طرح؛ با تاب زلف و موج گیسوانت ؛ می ساختم؛ اندکی صبر؛ سپس پی در پی ؛ عکس می انداختم من اگر عکاس بودم چهره ات قابم بود سوژه های نابم؛ ناز چشمانت بود...... غنچه های کوچک گل های سرخ در کف دستان تو آرام می خوابند و شب شب بودنش را از یاد می برد وقتی که دستان مهربان تو از عمق ظلمت ها برای نوازش ستاره های دور دست طلوع ...