پرینازپریناز، تا این لحظه: 7 سال و 8 ماه و 25 روز سن داره
پریمهرپریمهر، تا این لحظه: 8 ماه و 13 روز سن داره
مامان افسانهمامان افسانه، تا این لحظه: 35 سال و 11 ماه و 13 روز سن داره
بابا محسنبابا محسن، تا این لحظه: 36 سال و 9 ماه و 1 روز سن داره
سالگرد عقدمون💍👫👩‍❤️‍👨👨‍👩‍👧‍👧💞❤️سالگرد عقدمون💍👫👩‍❤️‍👨👨‍👩‍👧‍👧💞❤️، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 15 روز سن داره
سالگرد عروسیمون💍👫👩‍❤️‍👨💞❤️سالگرد عروسیمون💍👫👩‍❤️‍👨💞❤️، تا این لحظه: 9 سال و 7 ماه و 14 روز سن داره
وبلاگ پریناز و پریمهروبلاگ پریناز و پریمهر، تا این لحظه: 8 سال و 1 ماه و 30 روز سن داره

آلبوم خاطرات پریناز و پریمهر

هر جا که تویی ، مرکز تصویر من آنجاست

هر جا که تویی ، مرکز تصویر من آنجاست نخند جانم.... نخند .... میترسم نقاش ها لبخندت را نقاشی کنند عکاس ها لبخندت را ثبت کنند شاعر ها از لبخندت غزل بگویند نویسنده ها کتاب کنند آنوقت من چطور با یک شهر رو به رو شوم ؟ رحم کن یواشکی بخند ، فقط برای من ...
6 آذر 1396

کاش بدانی دوست داشتنت مثل نفس می ماند.....

کاش بدانی دوست داشتنت خورشید نیست ، که لحظه ای بیاید ، لحظه ای برود ؛ ماه نیست، که یک شب باشد، یک شب نباشد ؛ ستاره نیست ، که شبی پر شور باد ، شبی کم فروغ ؛ باران نیست ، که گاه شدت گیرد، گاه نم نم ببارد ؛ مثل نفس می ماند همیشه با من است ...
30 آبان 1396

سطر به سطرم پُر از دوستت دارم است ❤️❤️

من بی تو یک واژه ساده بیش نیستم اما، کنارت همچون یک کتابِ عاشقانه آرام میشوم... ورق بزن مرا که سطر به سطرم پُر از دوستت دارم است ❤️❤️ عاشق این کیف شده اصلا کسی جرات نداره به کیفش دست بزنه 😂😂 ...
16 آبان 1396

باغ گل کنار چشم های تو بی طراوت است

همه می پرسند : چیست در زمزمه مبهم آب چیست در همهمه دلکش برگش چیست در بازی مبهم آن ابر سفید، روی این آب آرام بلند ، که تو را می برد این گونه به ژرفای خیال نه به ابر، نه به آب ، به به برگ ، نه به این آبی آرام بلند من به این جمله نمی اندیشم من مناجات درختان را هنگام سحر رقص عطر گل یخ را با باد نفس پاک شقایق را در سینه کوه ، صحبت چلچله ها را با صبح ، نبض پاینده هستی را در گندم زار، گردش رنگ و طراوت را در گونه گل همه را می شنوم می بینم من به این جمله نمی اندیشم! من به تو می اندیشم ای سر و پا همه خوبی تک و تنها به تو می اندیشم همه وقت ، همه جا من به هر حال که باشم به تو می اندیشم ...
8 آبان 1396

نبض من از نفسهای توست که میزند

دخترم دنیا دنیا بیایند و بروند برای من تو نمی شوند .... یک لبخندت ، یک نگاهت را .... به تمام دنیا نمی دهم.... نبض من از نفسهای توست که میزند و گرنه هیچ علایمی در من وجود ندارد که از تو حیاتی تر باشد دخترم پاییز یا زمستان چه فرقی دارد؟.... بودنت ، نگاهت ، خنده هایت نفس هایت.... بهاری می کند لحظه لحظه ی زندگیم را .... تو که باشی غم مرا به اسم که هیچ به قیافه ام نمی شناسد.... ...
6 آبان 1396