آلبوم خاطرات پریناز و پریمهر

کائنات فدای لبخندِ شیرینِ اولِ صبحت بخند جانم! تو دلخوشیِ این روزهایِ کسلِ کننده‌ای😚❤ "دختر" باش به ساز خودت برقص و به نوای قلبت گوش کن! سفید و صورتی و آبی بپوش و همیشه لبخند بزن... تو نقاشی زیبای خدایی! عطر نرگس به تنت بنشان و گیسوانت را آمیخته به غرور بباف صدایت را سرت بنداز و آواز های مورد علاقه ات را بخوان... "دختر"باش عاشقی کن، زندگی کن لذت ببر از اینکه امروز این لباس را پوشیده ای... از اینکه امروز مدل موهایت را عوض کرده ای... احساس خوشحالی کن... "دختر"باش شادی ات را نقاشی کن بزن و برقص و بخند و بخند و بخند.... ...

زندگی یعنی تبسم های تو... همین برایم کافیست همین که تو را به تماشا می نشینم تو زیباترین تکرار هر روز منی ...❤ ...

خوب نگاه کن تنها اندکی از تو تمامِ من را دگرگون کرده است❤😚😚 "بن بست" یعنی بنشینم رو به روی "تو"... چشم در چشم! بازگشتی دیگر در کار نیست آخر دنیای من همینجاست...! بیا و محکم در آغوشم بگیر، من و "تو" باید زیباترین سکانس عاشقانه ی این اردیبهشت شویم! ...

برید کنار که دلبر خونمون اومد 😄😘😘   🎤 ...

امیدوارم نقاش هستی  از پالت تقدیر ، زیباترین رنگ را  روی بوم زندگیت نقاشی کنه عزیزم از خوبی های قرنطینه😊مررررسی خاله جوونی ❤ ...

من برای تو تو برای من ما برای هم چقدر قشنگ است این عشق من و تو... خمر من و خمار من باغ من و بهار من خواب من و قرار من بی تو به سر نمی شود ...

تعهد یعنی یک نفر از گوشه ی شهر، و دیگری از گوشه ی دیگرش، مینشینند به جمع کردن خاطرات یک نفره شان، یعنی دونفری که قرار است هرچه دارند تقسیم کنند برای سال ها زندگی، تعهد یعنی که هر آدمی دلش برای همیشه حق تپیدن برای یک نفر را دارد که هر آدمی ضامن مشکلات یکی ست از جنس خودش که قرار است سالها بعد بنشینند به تعریف قصه ی دوست داشتنشان برای فرزندشان و ضمانت را سرمشق زندگی دخترشان کنند تعهد یعنی همین دو نفره های توی کوچه خیابانتان،که هر روز را مشغولید به دوست داشتن هم یعنی رنگ بخشیدنتان به در و دیوار شهر یعنی همین که این همه خواستنی مشغولِ قدم زدن کنارِ همید، توی عصر آلودگی،توی عصر دوست داشتن های بی تعهد...

بمونه به یادگار از روزهای قرنطینه🙂🙂🙂 ...

تو تمام نیاز منی به هر آنچه که مرا باز میگرداند به زندگی مرا به معجزه بیدار میکنی هر صبح بیا شعله بکش بسوزان و خاکستر کن و در حفره های جانت!!! آرام آرام ته نشین کن، حضور بی اراده مرا من در هوای تو زنده می شوم هر روز... ...